ايران گشت

این وبلاگ به معرفی جاذبه های گردشگری.سوغات و صنایع دستی استان ها.آداب و رسوم .اعتقادات. آیین ها.گویش ها . بازی ها و غذاهای محلی میپردازد و همچنین انواع راهنمایی های سفر مثل{نقشه . وضعیت آب و هوا و فرکانس رادیو و تلویزیون} را با سرعت بالا در اختیارتان می گذارد. ایران گشت گشتی به تمام ایران

اولين نوازنده ويولون در ايران

اولين نوازنده ويولون در ايران

ويولون از ادوات و آلات موسيقي جديد است كه در زمان ناصرالدين شاه پس از تاًسيس شعبهً موزيك دارالفنون، و آمدن مستشاران خارجي براي معلمي اين شعبه و آوردن سازهاي جديد مانند فلوت و قره ني در ايران معمول گرديد مسيو دوال فرانسوي كه در اواخر عصر ناصري به ايران آمد و دو سال بيشتر در ايران نماند معلمي قسمتي از شعبهً موزيك دارالفنون را بر عهده داشت و استاد و نوازنده ويولون بود و اين ساز را با قواعد مخصوص آن تعليم مي داد. و ظاهراً از قديمي ترين مربي و معلم ويولون بود. " حسن مشحون " در كتاب تاريخ موسيقي ايران حسين هنگ آفرين، را قديمي ترين ايراني نوازندهً ويولون معرفي كرده است وليكن " روح الله خالقي " در كتاب سرگذشت موسيقي، "تقي دانشور " (اعلم السلطان ) را نخستين ايراني مي نويسد كه با ويولون آشنا شده است.

 


اولين دانشمندي كه در ايران در فن موسيقي علمي و عملي كتاب نوشت

اولين دانشمندي كه در ايران در فن موسيقي علمي و عملي كتاب نوشت

نخستين دانشمندي كه پس از اسلام در ايران در فن موسيقي علمي و عملي كتاب نوشت فيلسوف و رياضيدان و موسيقيدان بزرگ ايران " ابونصر فارابي " است كه در سده چهار هجري مي زيست. فارابي كه خود در علم و عمل اين فن مهارت داشت نخستين كتاب جامع خود را در اين رشته نوشت. پيش از او نيز به دانشمند و طبيب نامي ايران " محمد بن زكرياي رازي" نوشتن رساله اي را در موسيقي نسبت داده اند به نام " في الجمل الموسيقي ". پس از فارابي، حكيم و دانشمند نامي ايران " ابو علي سينا " در كتاب شفا بابي را با عنوان فن به موسيقي اختصاص داد و دانشمند كم نظير ايران " ابو ريحان بيروني " در كتاب" الاستخراج الاو تار في الدائره" را در موسيقي نوشت. پس از ابن سينا از جمله شاگردان او " ابو منصور زيله " كتاب الكافي في الموسيقي را به رشتهً تحرير كشيد.

 


محمد غفاري ( كمال الملك )


روز شمار زندگي محمد غفاري ( كمال الملك ) ر
ر 1- محمد غفاري فرزند ميرزا بزرگ به سال 1224 شمسي در يكي از قراء كاشان متولد شد. خانواده او مخصوصاً عمويش صنيع الملك از نقاشان زبردست بود كه با او به تهران آمد و در مدرسه دارالفنون به تحصيل پرداخت و در ضمن نقاشي هم مي كرد كه تابلوهاي اوتوجه ناصرالدين شاه را جلب كرده و او را به دربار برد و لقب ( كمال الملك ) را به او داد. ر
ر 2 - نخستين تابلوي او بعد از گرفتن اين لقب ( تابلوي تالار آيينه ) مي باشد كه از شاهكارهاي اوست. مدتي هم معلم نقاشي شاه بود و لقب ( نقاش باشي ) را داشت. ر
ر 3 - كمال الملك در دربار ناصرالدين شاه خيلي تقرب يافت و براي هر تابلويي شاه به او مقدار زيادي اشرفي مي داد. همچنين نشان و مدال و كمربند و شمشيربند مرصع و انگشتر الماس به او اعطاء شد. ر
ر 4 - وقتي كمال الملك مشغول كشيدن تابلوي تالار آينه بود خبردار شد كه مقداري از طلاهاي تخت طاووس سرقت شده كه حسودان آن را به كمال الملك نسبت دادند ولي بعداً سرايدار اقرار به دزدي مي كند و از شر تحريكات حسودان نجات مي يابد. ر
ر 5 - كمال الملك مدت 5 سال به اروپا رفت و در موزه هاي ( لوور ) و ( ورساي ) از روي تابلوهاي رامبراند و ديگران تابلوهاي پر ارزشي تهيه كرد كه همه در موزه هاي سلطنتي و كتابخانه مجلس نگاهداري مي شود. ر
ر 6 - كمال الملك با خواهر مفتاح الملك ازدواج كرد و داراي يك دختر و سه پسر شد. برادرش ابوتراب خان هم نقاش بود كه خود را مسموم كرد و كشت و دو دخترش را به كمال الملك سپرد. ر
ر 7 - كمال الملك در زمان مظفرالدين شاه و محمدعليشاه از دربار ناراضي شد. در زمان رئيس الوزرايي سردار سپه مدرسه صنايع مستظرفه به نام كمال الملك تاًسيس و تابلوهاي او در آنجا جمع آوري و حفظ شد. ر
ر 8 - كمال الملك در سال 1306 تقاضاي بازنشستگي كرد و به حسين آباد در نيشابور رفت و در ملك شخصي خود زندگي مي كرد كه بعضي از مستشرقين از او در آن ده ديدن كرده اند. بر اثر پرتاپ سنگي يك چشم او نابينا شد و در ر27 مرداد ماه 1319 در سن 95 سالگي در نيشابور در گذشت و جنازه اش را در مقبره شيخ عطار نيشابوري به خاك سپردند. 
منبع:فرهنگسرا

 


ابوالحسن صبا

ابوالحسن صبا
يكي از هنرمندان بزرگ ايران كه خدمت مهمي به عالم هنر كرده است، ابوالحسن صبا مي باشد كه از خانواده اي هنرمند بود و پدر و پدربزرگ و جدش نيز از هنرمندان زمان بودند و شاگردان زيادي در كشور ما تربيت كرده اند.
ابوالحسن صبا فرزند دكتر ابوالقاسم كمال السلطنه فرزند جعفرخان حكيم باشي معروف به صدرالحكماء و از نواده هاي فتحعلي خان صبا ملك الشعراي دربار قاجار بوده است. ابوالحسن صبا در سال 1281 خورشيدي در خانواده اي تولد يافت كه اهل هنر و ادبيات و طبابت بودند. به علت تسلط پدر صبا به ادبيات فارسي و عربي به او لقب كمال السلطنه را دادند. مادر صبا نقل كرده است كه ابوالحسن از بچگي لب ايوان مي نشست و چند تار به انگشت خود مي بست و با دهان صداي سازهاي مختلف را در مي آورد. كمال السلطنه پسر ديگري داشت به نام عبدالحسين و سه دختر داشت كه همه هنرمند و دلبسته به موسيقي بودند. با اين كه برادرش عضو وزارت خارجه بود و صاحب مقاماتي شد ولي به كار هنري ادامه ميداد.
دكتر گلشن ابراهيمي مي نويسد: ابوالحسن صبا تحصيلات مقدماتي را در مدرسه علميه و سپس در كالج آمريكايي به پايان رسانيد و به زبان و ادبيات فارسي و انگليسي آشنايي يافت.
ابوالحسن صبا در سال 1308 به مديريت مدرسه صنايع ظريفه رشت منصوب شد و شاگردان زيادي تربيت كرد. با تمام علاقه اي كه به مردم گيلان داشت به علت آب و هواي گيلان كه برايش مساعد نبود به تهران آمد و خانه موروثي خود را در كوچه ظهير الاسلام براي تدريس موسيقي در نظر گرفت كه بعداً به (موزه صبا) تبديل شد.
ابوالحسن صبا قبل از فوتش در مصاحبه اي گفت، تا كنون سه هزار تن را تعليم داده است. از بدشانسي موسيقيدانان ايران و دوستداران هنر، ابوالحسن صبا خيلي زود از جهان رفت و در تاريخ 29 آذر سال 1336 چراغ عمرش خاموش شد و دوستان و علاقمندان بيشمار خود را دچار حرمان ابدي نمود.
ابوالحسن صبا درباره فراگرفتن موسيقي چنين مي گويد:
پدرم علاقه مفرطي به موسيقي داشت، يعني خودش هم آشنا به ساز ايراني بود و از كودكي يعني از شش سالگي مرا نزد اساتيد وقت راهنمايي كرده بود. قبل از اين كه شروع به مشق ويلن بكنم با سازهاي ايراني از قبيل سه تار، تار، سنتور و ضرب آشنا شدم، حتي قدري هم كمانچه زدم. بعداً اطلاعات خودم را به ويولون منتقل كردم و تقريباً يك مكتب خصوصي براي ويولن ايجاد شد و كتابهايي در اين خصوص نوشته و انتشار دادم. 
صبا از كودكي در نواختن انواع سازهاي اصيل ايراني مهارت داشت، اما شگفتي هنر او را بايد از زمان تأسيس مدرسه عالي موسيقي دانست كه در سال 1302 به همت استاد علينقي وزيري و با ياري سردار سپه در تهران آغاز به كار كرد. تأسيس اين مدرسه ميداني براي عرضه مهارت و نبوغ او بود.
وقتي ابوالحسن صبا درگذشت، شهريار شاعر مشهور درباره او چنين سرود:
اي صبا با تو چه گفتند كه خاموش شدي؟ چه شرابي به تو دادند كه مدهوش شدي؟
تو كه آتشكده عـشـق و مـحـبـت بـــودي چه بـلا رفت كه خاكسـتـر خاموش شدي؟
به چه دستي زدي آن ساز شبانگاهي را كه خـو از رقت آن بـيخود و بـيـهوش شدي؟
تو بصد نغمه، زبان بودي و دلها هم گوش چه شنفتي كه زبان بستي و خود گوش شدي؟
خلق را گر چه وفا نيست و ليكن گل من نه گمان دار كه رفـتـي و فـرامـوش شـدي؟
تـا ابـد خـاطـر ما خوني و رنگين از تست تو هم آمـيـخـتـه بـا خـون سـياوش شـدي؟
منبع:فرهنگسرا

 


حسين بهزاد


استاد حسين بهزاد نقاش و در واقع مينياتوريست بزرگ و نام آور كشور در 21 مهر 1347 درگذشت. حسين بهزاد فرزند فضل الله اصفهاني در سال 1273 شمسي متولد شد. پدرش فضل الله اصفهاني قلمدان ساز و نقاش آبرنگ بسيار ماهر و زبردستي بود. حسين بهزاد از سن هفت سالگي و به امر پدر در كارگاه قلمدان سازي ملا علي قلمدان ساز به كار مشغول شد. پس از چندي استاد و پدرش هر دو به مرض وبا درگذشتند و حسين بهزاد دوران كودكي و نوجواني سخت و طاقت فرسايي را پشت سر گذاشت. فقر اقتصادي توأم با فشارهاي زايدالوصف ناپدري اش زندگي را سخت به كام او تلخ مي كرد. آنچه بود پس از مرگ استاد، نخست به شاگردي ميرزا حسن پيكرنگار گمارده شد و با توسعه كمي و كيفي كار استاد، حسين بهزاد نيز كه در فراگيري مينياتور استعداد قابل توجهي از خود نشان داده بود، خيلي زود به اشتهار رسيد و بسياري از آثار مينياتوري سفارش شده به كارگاه ميرزا حسن را بهزاد ساخته و پرداخته مي كرد. 

حسين بهزاد به ويژه در كپيه كردن از آثار مينياتوري قديم كه سخت مورد توجه اروپاييان و دلالان ايراني بود، استعداد و توانايي بسيار زيادي از خود نشان داد. حسين بهزاد از سن 18 سالگي كارگاه مينياتوري مستقلي داير كرده به سرعت كار او با استقبال فراوان روبه رو شد. او به ويژه آثار كمال الدين بهزاد و رضا عباسي از مينياتوريستهاي صاحب نام و درجه اول دوران صفويه را با استادي تمام كپيه مي كرد. حسين بهزاد براي مطالعه در آثار نقاشي جديد و قديم هنرمندان اروپايي، بارها از اروپا ديدن كرد و آثار و مينياتورهاي او در چندين نمايشگاه هنري ايران، اروپا و آمريكا به نمايش گذاشته شد و با استقبال فراوان روبه رو شد. 

از حسين بهزاد كه سالها كارمند فني اداره كل باستانشناسي و استاد مينياتور هنرستان هنرهاي زيباي تهران بود، تابلوهاي مينياتوري نفيس و بسيار ارزنده و گرانبهايي به يادگار مانده است كه برخي از آنها عبارتند از: ايوان مدائن، فردوسي و قهرمانان شاهنامه، ابن سينا بر بالين بيمار عشق (در 2 تابلو مختلف)، صاحبان طلاي سياه، حافظ شيراز، نيمه شب حافظ، شب حافظ، انديشه حكيم ابوعلي سينا، پند خيام ( در دو تابلو مختلف)، دختر رز (در سه تابلو مختلف)، خيال، دو دلداده، موسي و شبان، خواب خوش، بهرام و گلندام، نگاه، بهار و جواني، آفرينش از نظر خيام، ناز، قيام كاوه آهنگر، اسرار ازل، عصيان، خسرو و پرويز، در جستجوي انسان تابلوي نيم تمام، بهشت و دوزخ، طنازي و خيام.

منبع: جلال ميزبان. چهره هاي آشنا، جلد اول، تهران، كتابفروشي ابن سينا، 1337، ص 184-187.

 


Weblog Themes By iranghasht

موضوعات

معرفی وبلاگ


این وبلاگ به معرفی جاذبه های گردشگری.سوغات و صنایع دستی استان ها.آداب و رسوم .اعتقادات. آیین ها.گویش ها . بازی ها و غذاهای محلی میپردازد و همچنین انواع راهنمایی های سفر مثل{نقشه . وضعیت آب و هوا و فرکانس رادیو و تلویزیون} را با سرعت بالا در اختیارتان می گذارد. ایران گشت گشتی به تمام ایران

آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 1319366
تعداد نوشته ها : 3561
تعداد نظرات : 58
X